سفارش تبلیغ
صبا ویژن
[ و آنگاه که از خبّاب یاد کرد فرمود : ] خدا بیامرزاد خبّاب پسر أرتّ را . به رغبت اسلام آورد و از روى فرمانبردارى هجرت کرد و به گذران روز قناعت ، و از خدا راضى بود و مجاهد زندگى نمود . [نهج البلاغه]

باسمه تعالی

 

 

طرز برخورد با دیگران :

1/جنس مخالف 

همیشه وقتی می خواهم با کسی زیادی سفره دلمو وا کنم چکشی ناقوس سرم را می کوبد که:  "هی"  توکلت کوو ؟!  اووی عمو   خدا رو ول کردی داری با بندش درد دل میکنی؟ بعد دلم کمی به خودش می آید و...

 

وقتی الف می خواست با جنس مخالف صحبت کنه نمی دونم چی میشد مهربون تر می شد! :

اون دانشجوی محترمه همچین که توی اتاق مسئول گروهمون توی دانشگاه واسه ی جور کردن واحد هاش و چونه زدن ، وارد می شد زود کرنش می کرد . باز تعجبی نداره اون کارش گیر بود و طبق تفکرات خودش باید این جوری خودشو لوس می کرد برای نامحرم ولی خاک بر سر اون کارشناس گروه. اون دیگه نمودونم چش بود . آخه یکی نیست بگه آخه کارشناس محترم اگه تو سنگینی خودتو حفظ کنی همونطوریکه موقع حرف زدن با پسرا انگار ارث باتو می خوای کسی از دانشگاه اخراجت می کنه؟!

نه دیگه درد یکی دو تا نیست. تنش می خواره . یارو  رو نگاه می کنی میبینی با همه بد خلقه ولی تا خانم فلانی از همکارا یا دانشجو ها میاد تو اتاق این عضلات گونه و لپش عین جیم کری (!) فعال میشن و تا گوشش می چسبن : سلاااااااااااام حال شما، چطوری!!! و...

دلم می خواد اینجور مواقع این آدمارو با چفیه خفه کنم!!( شوخی کردم بابا نرید بگید طرف متهجره، تروریسته!!)  ولی چیکارش کنم آخه!

 

اما:

وقتی  ب   می خواست با یه جنس مخالف صحبت کنه اصلا  خودشو ول نمی کرد و با جدیت و مراقبت بیشتری این کارو می کرد. در حدی که کارش راه بیافته و وظیفش رو انجام داده باشه.

وقتی می خواد بره دفتر ارتباط با صنعت دانشگاه اونم ترم اول یا دوم( یعنی تازه وارد این محیط شده) به خودش قبولونده که اگه با یه نامحرم خواستم حرف بزنم باید همون جوری باشم که می خوام فرد دیگه ای با ناموسم حرف بزنه.

 اگه ناموس داشته باشه و غیرت باید این مطلب رو درک کنه.

اصلا موقعی که با اون خانم دانشجو یا کارمند  دانشگاه داره حرف می زنه دلیلی برای لوس کردن خودش پیش اون نمی بینه.

 چه دلیلی داره برای اینکه کارش تو دانشگاه درحد یک درس دو واحدی راه بیافته حکم خدا رو زیر پا بزاره و حریم های شرعی و دینی و رد کنه!

آخه بعضی ها وقتی وارد دانشگاه می شن اعتقاداتشون یه جوره ولی وقتی میان بیرون همه جوری میشن!

ب  به خودش میگه خدایا من خیلی راحت می تونم خودم رو توی اینمحیط آماده ول کنم تا سیل منو ببره و از اونجاییکه سیل خیلی هارو برده منبه تنهایی به جز تومسجد و پایگاه و ... خیلی به عنوان یه آدم دین گریز به چشم نمیام. یه آدم سیل زده.

ولی خدایا  تو خودت گفتی من به جوونی که تو جوونیش خودش رو وقف من کنه به فرشته هام مباهات می کنم . منم می خوام برای تو عزیز باشم نه برای مخلوفات تو.

 

خلاصه این که ما ها بچه مذهبی ها هم بعضی وقت ها یادمون میره خط قرمز هارو. توی وبلاگمون یوهو با اون صاحب وبلاگ زیادی صمیمی میشیم، قربون صدقش می ریم اون هم با حفظِ ظاهر تمام ارزشها ، البته می دونیم اگه بخوایم اسم صاحب وبلاگ رو تو صرف و نحو تجزیه و تحلیل کنیم باید تای تأنیث بهش بدیم و یا اونو مونث مجازی بشمریم! به هر حال می دونیم داریم با یه جنس مخالف حرف می زنیم ولی شل و ول میشیم. چرا؟؟؟

اصل مطلب:

همیشه ارزش های والا مثل فرهنگ شهادت و رسیدن به کمالات انسانی از طریق صاف کردن دل و روح ، انسان را به اوج احساسات و پاکی و سادگی می کشاند، و همیشه خطرناک ترین لحظات برای انسان همان مواقع است.

جایی که باید مراقب بود

 

همیشه وقتی خودرو شما سرعت زیادی داشته باشد با کوچکترین انحرافی، چپ می کند ولی با سرعت 14 کیلومتر در ساعت هیچ اتومبیلی با ضربه ای کوچک، چپ نمی کند.

 

مراقب رفتار خود در اوج احساسات و ناحیه خلط عواطف باشیم.

 

 


کلمات کلیدی:

نوشته شده توسط العبد 87/4/27:: 12:37 عصر     |     () نظر

درباره

العبد
به یاد شهیدی که خاطراتش الگوی جاماندگان ، و یادش شعله ایست بر این فراق جانسوز... شهید ابراهیم هادی
صفحه‌های دیگر
لینک‌های روزانه
پیوندها
لیست یادداشت‌ها
آرشیو یادداشت‌ها